نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان jok.smshaye motanave.sargarmi و آدرس pedifun.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 

پدرام کمری



[ چهار شنبه 7 آبان 1393 ] [ 20:16 ] [ پدرام جووون ]

پدرام کمری



[ چهار شنبه 22 مرداد 1393 ] [ 14:49 ] [ پدرام جووون ]


برچسب‌ها: پدرام کمری,
[ چهار شنبه 22 مرداد 1393 ] [ 14:41 ] [ پدرام جووون ]

عشق و آرامش
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى كه خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌كنند و سر هم داد می‌كشند؟

شاگردان فكرى كردند و یكى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم.

استاد پرسید: این كه آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى كه طرف مقابل كنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت كرد؟ چرا هنگامى كه خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟

شاگردان هر كدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچكدام استاد را راضى نكرد...

سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى كه دو نفر از دست یكدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یكدیگر فاصله می‌گیرد. آنها براى این كه فاصله را جبران كنند مجبورند كه داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر كنند.

سپس استاد پرسید: هنگامى كه دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟

آنها سر هم داد نمی‌زنند بلكه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌كنند.

چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیك است. فاصله قلب‌هاشان بسیار كم است.

استاد ادامه داد: هنگامى كه عشقشان به یكدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟

آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌كنند و عشقشان باز هم به یكدیگر بیشتر می‌شود.

سرانجام، حتى از نجوا كردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یكدیگر نگاه می‌كنند!

این هنگامى است كه دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد... 


------------------------------------------------------------------------------------------------------------

و من اینو می دونستم
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد .
به اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:”متشکرم”.

میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم . من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .
تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوستش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از ۲ ساعت دیدن فیلم و خوردن ۳ بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت :”متشکرم ” .
روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت :”قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد” .
من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم ، درست مثل یه “خواهر و برادر” . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :”متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم ” .
یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال … قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم ، قبل از اینکه خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با وقار خاص و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم.
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم . من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .
نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که “بله” رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد. با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم ، اما قبل از اینکه بره رو به من کرد و گفت ” تو اومدی ؟ متشکرم”
سالهای خیلی زیادی گذشت . به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده ، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند ، یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه،دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته. این چیزی هست که اون نوشته بود:
” تمام توجهم به اون بود. آرزو میکردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم. من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما …. من خجالتی ام … نمی‌دونم … همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره. ….
ای کاش این کار رو کرده بودم ……………..”ا
شاید شبیه قصه ی من باشه : آخه من خجالت می کشم بهت بگم.. .
 
------------------------------------------------------------------------------------------------------------

دختر و پیرمرد
فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .
پیرمرد از دختر پرسید :
- غمگینی؟
- نه .
- مطمئنی ؟
- نه .
- چرا گریه می کنی ؟
- دوستام منو دوست ندارن .
- چرا ؟
- جون قشنگ نیستم .
- قبلا اینو به تو گفتن ؟
- نه .
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم .
- راست می گی ؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

عروسک بافتنی
زن وشوهری بیش از 60 سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند.آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند.در مورد همه چیز باهم صحبت می کردند وهیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند مگر یک چیز:یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند ودر مورد آن هم چیزی نپرسد
در همه این سالها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود اما بالاخره یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد وپزشکان از او قطع امید کردند.در حالی که با یکدیگر امور باقی را رفع ورجوع می کردند پیر مرد جعبه کفش را آوردونزد همسرش برد
پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده است که همه چیز را در مورد جعبه به شوهرش بگوید.پس از او خواست تا در جعبه را باز کند .وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی ومقداری پول به مبلغ 95 هزار دلار پیدا کرد پیرمرد دراین باره از همسرش سوال نمود.
پیرزن گفت :هنگامی که ما قول وقرار ازدواج گذاشتیم مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید او به من گفت که هروقت از دست توعصبانی شدم ساکت بمانم ویک عروسک ببافم.
پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت وسعی کرد اشک هایش سرازیر نشود فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دو بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود از این بابت در دلش شادمان شد پس رو به همسرش کرد وگفت این همه پول چطور؟پس اینها ازکجا آمده؟
پیرزن در پاسخ گفت :آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسک ها به دست اورده ام

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

حتما حتما اینو بخونید خیلی قشنگه
وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی...
وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی
وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ..
صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی ..پیشونیم رو بوسیدی و
گفتی بهتره عجله کنی ..داره دیرت می شه
وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم ..بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری
.بعد از کارت زود بیا خونه
وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم
تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی .باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری
تو درسها به بچه مون کمک کنی
وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که بافتنی می بافتی
بهم نکاه کردی و خندیدی وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی... وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود
وقتی که 80 سالت شد ..این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری..
نتونستم چیزی بگم ..فقط اشک در چشمام جمع شد
اون روز بهترین روز زندگی من بود ..چون تو هم گفتی که منو دوست داری

------------------------------------------
به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی
اون دیگر صدایت را نخواهد شنید
 



[ پنج شنبه 10 مرداد 1392 ] [ 13:13 ] [ پدرام جووون ]

ابلیس و فرعون



مي گويند ابليس، زماني نزد فرعون آمد در حاليکه فرعون خوشه اي انگور در دست داشت و مي خورد، ابليس به او گفت: آيا هيچکس مي تواند اين خوشه انگور را به مرواريد خوش آب و رنگ مبدل سازد؟
فرعون گفت: نه.
ابليس با شيوه مخصوص خودش (جادوگري و سحر) آن خوشه انگور را به دانه هاي مرواريد تبديل کرد.
پس فرعون تعجب کرد و گفت: آفرين بر تو که استاد و ماهري.
ابليس سيلي اي بر گردن او زد و گفت: مرا با اين استادي به بندگي قبول نکردند، تو با اين حماقت چگونه دعوي خدايي مي کني؟
*****************************************************************
خدایا شکر...!
روزي مردي خواب عجيبي ديد او ديد که پيش فرشته هاست و به کارهاي آن ها نگاه مي کند. هنگام ورود، دسته بزرگي از فرشتگان را ديد که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هايي را که توسط پيک ها از زمين مي رسند، باز مي کنند و آن ها را داخل جعبه مي گذارند. مرد از فرشته اي پرسيد، شما چه کار مي کنيد؟ فرشته در حالي که داشت نامه اي را باز مي کرد، گفت: اين جا بخش دريافت است و دعاها و تقاضاهاي مردم از خداوند را تحويل مي گيريم. مرد کمي جلوتر رفت، باز تعدادي از فرشتگان را ديد که کاغذهايي را داخل پاکت مي گذارند و آن ها را توسط پيک ها يي به زمين مي فرستند. مرد پرسيد شماها چکار مي کنيد؟ يکي از فرشتگان با عجله گفت: اين جا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت هاي خداوندي را براي بندگان مي فرستيم. مرد کمي جلوتر رفت و ديد يک فرشته بيکار نشسته است. مرد با تعجب از فرشته پرسيد: شما چرا بيکاريد؟ فرشته جواب داد: اين جا بخش تصديق جواب است. مردمي که دعاهايشان مستجاب شده، بايد جواب بفرستند ولي عده بسيار کمي جواب مي دهند. مرد از فرشته پرسيد: مردم چگونه مي توانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد: بسيار ساده، فقط کافي است بگويند: خدايا شکر!
********************************************************************** 

مجسمه

مي گويند در زمانهاي دور پسري بود كه به اعتقاد پدرش هرگز نمي توانست با دستانش كار با ارزشي انجام دهد.
اين پسر هر روز به كليسايي در نزديكي محل زندگي خود مي رفت و ساعتها به تكه سنگ مرمر بزرگي كه در حياط كليسا قرار داشت خيره مي شد و هيچ نمي گفت.
روزي شاهزاده اي از كنار كليسا عبور كرد و پسرك را ديد كه به اين تكه سنگ خيره شده است و هيچ نمي گويد.
از اطرافيان در مورد پسر پرسيد. به او گفتند كه او چهار ماه است هر روز به حياط كليسا مي آيد و به اين تكه سنگ خيره مي شود و هيچ نمي گويد.
شاهزاده دلش براي پسرك سوخت. كنار او آمد و آهسته به او گفت: «جوان، به جاي بيكار نشسستن و زل زدن به اين تخته سنگ، بهتر است براي خود كاري دست و پا كني و آينده خود را بسازي.»

پسرك در مقابل چشمان حيرت زده شاهزاده، مصمم و جدي به سوي او برگشت و در چشمانش خيره شد و محكم و متين پاسخ داد: «من همين الان در حال كار كردن هستم!» و بعد دوباره به تخته سنگ خيره شد.

شاهزاده از جا برخاست و رفت. چند سال بعد به او خبر دادند كه آن پسرك از آن تخته سنگ يك مجسمه با شكوه از حضرت داوود ساخته است. مجسمه اي كه هنوز هم جزو شاهكارهاي مجسمه سازي دنيا به شمار مي آيد. نام آن پسر «ميكل آنژ» بود!

قبل از شروع هر کار فیزیکی بهتر است که به اندازه لازم در موردش فکر کرد. حتی اگر زمان زیادی بگیرد.!
***********************************************************************
سوال

دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود. موضوع درس درباره خدا بود. 

استاد پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟ کسی پاسخ نداد.

استاد دوباره پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟ دوباره کسی پاسخ نداد.

استاد برای سومین بار پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد؟ برای سومین بار هم کسی پاسخ نداد. استاد با قاطعیت گفت: با این وصف خدا وجود ندارد.

دانشجو به هیچ روی با استدلال استاد موافق نبود و اجازه خواست تا صحبت کند. استاد پذیرفت. دانشجو از جایش برخواست و از همکلاسی هایش پرسید: آیا در این کلاس کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟ همه سکوت کردند.

آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟ همچنان کسی چیزی نگفت.

آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟

وقتی برای سومین بار کسی پاسخی نداد، دانشجو چنین نتیجه گیری کرد که استادشان مغز ندارد
*******************************************************************
خدایا هر چی تو میخوای

یه روز حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد: من دلم میخواد یکی از اون بندگان خوبت رو ببینم. خطاب اومد: برو تو صحرا. اونجا مردی هست داره کشاورزی میکنه. او از خوبان درگاه ماست.

حضرت اومد دید یه مردی هست داره بیل میزنه و کار میکنه. حضرت تعجب کرد که او چطور به درجه ای رسیده که خداوند میفرماید از خوبان ماست.

از جبرئیل پرسید. جبرئیل عرض کرد: الان خداوند بلائی بر او نازل میکند ببین او چی کار میکنه. بلیه ای نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش رو از دست داد. فورا نشست.

بیلش رو هم گذاشت جلوی روش.

گفت: مولای من تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم.

حال که تو مرا کور می پسندی من کوری را بیش از بینایی دوست دارم.

حضرت دید این مرد به مقام رضا رسیده.

رو کرد به آن مرد و فرمود: ای مرد من پیغمبرم و مستجاب الدعوه.

میخوای دعا کنم خدا چشاتو بهت برگردونه.

گفت: نه.

حضرت فرمود: چرا؟

گفت:

آنچه مولای من برای من اختیار کرده بیشتر دوست دارم تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم.
************************************************************ 

شک

هیزم شکن صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده. شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت.

متوجه شد همسایه اش در دزدی مهارت دارد مثل یک دزد راه می رود مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ میکند. آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود.

اما همین که وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد. زنش آن را جابه جا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه را زیر نظر گرفت: و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود حرف می زند و رفتار می کند.
**************************************************************** 

لباس زیبای دروغ

روزي دروغ به حقيقت گفت: مــــيل داري باهم به دريـــا برويم و شنـــا کنيم، حقيقــت ساده لــوح پذيرفت و گول خورد.

آن دو با هم به کنار ساحل رفتند، وقتي به ساحل رسيدند حقيقت لباسهايش را در آورد.

دروغ حيلــــه گـــر لباسهاي او راپوشيد و رفت.

از آن روز هميشه حقيقت عــــريان و زشت است، اما دروغ در لبــــــاس حقيقت با ظاهري آراسته نمايان مي شود
**************************************************************
جهنم
آدمی بد کار به هنگام مرگ فرشته ای را دید که نزدیک در دروازه های جهنم ایستاده بود.

فرشته ای به او گفت: یک کار خوب در زندگیت انجام داده ای و همان به تو کمک خواهد کرد. خوب فکر کن چی بوده! مرد به یاد آورد که یک بار هنگامی که در جنگل مشغول رفتن بود عنکبوتی را سر راهش دید و برای آنکه آن را زیر پا له نکند مسیرش را تغییر داد. فرشته لبخند زد و تار عنکبوتی از آسمان پایین آمد و با خود مرد را به بهشت برد. عده ای از جهنمی ها نیز از فرصت استفاده کرده تا از تار بالا بیایند. اما مرد آنها را به پایین هل داد مبادا که تار پاره شود. در این لحظه تار پاره شد و مرد دوباره به جهنم سقوط کرد.

فرشته گفت: افسوس! تنها به فکر خود بودن همان یک کار خوبی را که باعث نجات تو بود ضایع کرد.
******************************************************* 

نجار

نجار پیری بود که می خواست بازنشسته شود. او به کار فرمایش گفت که می خواهد ساختن خانه را رها کند و از زندگی بی دغدغه در کنار همسر و خانواده اش لذت ببرد.

کار فرما از اینکه دید کارگر خوبش می خواهد کار را ترک کند، ناراحت شد. او از نجار پیرخواست که به عنوان آخرین کار، تنها یک خانه دیگر بسازد. نجار پیر قبول کرد، اما کاملا مشخص بود که دلش به این کار راضی نیست. او برای ساختن این خانه، از مصالح بسیار نا مرغوبی استفاده کرد و با بی حوصلگی، به ساختن خانه ادامه داد.

وقتی کار به پایان رسید، کارفرما برای وارسی خانه آمد. او کلید خانه را به نجار داد و گفت: این خانه متعلق به توست. این هدیه ای است از طرف من برای تو.

نجار یکه خورد. مایه تاسف بود! اگر می دانست که خانه ای برای خودش می سازد. حتما کارش را به گونه ای دیگر انجام می داد.....
********************************************************************* 

کوهنورد با تجربه

کوهنوردی می‌‌خواست به قله‌ای بلندی صعود کند. پس از سال‌ها تمرین و آمادگی، سفرش را آغاز کرد. به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملا تاریک شد. به جز تاریکی هیچ چیز دیدهنمی‌شد. سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمی‌توانست چیزی ببیند حتی ماه و ستاره‌ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند. کوهنورد همان‌طور که داشت بالا می‌رفت، درحالی که چیزی به فتح قله نمانده بود، پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمام‌تر سقوط کرد.

سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامی خاطرات خوب و بد زندگی‌اش را به یاد می‌آورد. داشت فکر می‌‌کرد چقدر به مرگ نزدیک شده است که ناگهان دنباله طنابی که به دور کمرش حلقه خورده بود بین شاخه های درختی در شیب کوه گیر کرد و مانع از سقوط کاملش شد. در آن لحظات سنگین سکوت، که هیچ امیدی نداشت

از ته دل فریاد زد: خدایا کمکم کن !

ندایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه می‌خواهی؟

- نجاتم بده خدای من!

- آیا به من ایمان داری؟

- آری. همیشه به تو ایمان داشته‌ام

- پس آن طناب دور کمرت را پاره کن!

کوهنورد وحشت کرد. پاره شدن طناب یعنی سقوط بی‌تردید

از فراز کیلومترها ارتفاع. گفت: خدایا نمی‌توانم.

خدا گفت: آیا به گفته من ایمان نداری؟

کوهنورد گفت: خدایا نمی توانم. نمی‌توانم.

روز بعد، گروه نجات گزارش داد که جسد منجمد شده یک کوهنورد

در حالی پیدا شده که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود

و تنها نیم متر با زمین فاصله داشت . . .
********************************************************************



[ چهار شنبه 9 مرداد 1392 ] [ 16:8 ] [ پدرام جووون ]

دختر کوچولو

در مطب دکتر به شدت به صدا درامد. دکتر گفت در را شکستی! بیا تو!
در باز شد و دختر کوچولوی نه ساله ای که خیلی پریشان بود، به طرف دکتر دوید: آقای دکتر! مادرم!
و در حالی که نفس نفس میزد ادامه داد: التماس میکنم با من بیایید! مادرم خیلی مریض است.
دکتر گفت: باید مادرت را اینجا بیاوری، من برای ویزیت به خانه کسی نمیروم.
دختر گفت: ولی دکتر، من نمیتوانم.اگر شما نیایید او میمیرد! و اشک از چشمانش سرازیر شد…


دل دکتر به رحم آمد و تصمیم گرفت همراه او برود. دختر دکتر را به طرف خانه راهنمایی کرد، جایی که مادر بیمارش در رختخواب افتاده بود.
دکتر شروع کرد به معاینه و توانست با آمپول و قرص تب او را پایین بیاورد و نجاتش دهد. او تمام شب را بر بالین زن ماند، تا صبح که علایم بهبودی در او دیده شد.
زن به سختی چشمانش را باز کرد و از دکتر به خاطر کاری که کرده بود تشکر کرد.
دکتر به او گفت: باید از دخترت تشکر کنی. اگر او نبود حتما میمردی!
مادر با تعجب گفت: ولی دکت ، دختر من سه سال است که از دنیا رفته! و به عکس بالای تختش اشاره کرد.
پاهای دکتر از دیدن عکس روی دیوار سست شد. این همان دختر بود! یک فرشته کوچک و زیبا…! 



[ چهار شنبه 9 مرداد 1392 ] [ 15:41 ] [ پدرام جووون ]

دو تا آفریقایی با یه نفر سومی وسط بیایون بودن در همین حال و هوا بودن که یدفعه آفریقایی یه چراغ جادو پیدا می کنه.
بعد غوله می یاد بیرون و به آفرقایی میگه یه آرزو کن.






آفریقایی میگه: منو سفید کن.
تا اینو میگه سومی میزنه زیر خنده آفریقایی میگه: چیه برای چی میخندی؟
سومی گفت: همینجوری.
بعد غوله به آفریقایی دومیه گفت: تو چی می خوای؟
آفریقایی گفت: منم سفید کن .
دوباره سومی میزنه زیر خنده .
آفریقایی گفت برای چی میخندی؟
سومی باز گفت: همینجوری.
نوبت سومی میشه. غوله ازش می پرسه: تو چی می خوای .
سومی میگه: این دوتا رو سیاه کن.  



[ چهار شنبه 9 مرداد 1392 ] [ 14:56 ] [ پدرام جووون ]
زرنگی همیشه جواب نمیده!!!!!!!!


یه بنده خدا نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش …
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت …

طرف یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعد …

مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه …
اون مرد گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر …
مرگ قبول کرد و اون مرد رفت شربت بیاره …

توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت …
مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت …
مرد وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد و نوشت آخر لیست
و منتظر شد تا مرگ بیدار شه …

مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت!
بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم!
***************

***************


[ چهار شنبه 9 مرداد 1392 ] [ 14:32 ] [ پدرام جووون ]

حیوانات رنگی زیبا و عجیب (9 عکس)حیوانات رنگی زیبا و عجیب (9 عکس)حیوانات رنگی زیبا و عجیب (9 عکس)حیوانات رنگی زیبا و عجیب (9 عکس)حیوانات رنگی زیبا و عجیب (9 عکس)حیوانات رنگی زیبا و عجیب (9 عکس)حیوانات رنگی زیبا و عجیب (9 عکس)حیوانات رنگی زیبا و عجیب (9 عکس)حیوانات رنگی زیبا و عجیب (9 عکس)



[ جمعه 4 مرداد 1392 ] [ 20:22 ] [ پدرام جووون ]

در ادامه برایتان جدیدترین عکس های ارسلان قاسمی که یکی از خوشتیپترین و زیباترین بازیگران ایرانیه رو براتون آماده کرده ایم. این عکس های جدید ارسلان قاسمی در سایت وطنها آماده شده اند. در ادامه می توانید عکس های جدید ارسلان قاسمی را مشاهده کنید.

arsalan ghasemi 1 عکس های زیباترین پسر ایرانی

arsalan ghasemi 2 عکس های زیباترین پسر ایرانی

arsalan ghasemi 3 عکس های زیباترین پسر ایرانی

arsalan ghasemi 4 عکس های زیباترین پسر ایرانی

عکس های جدید از ارسلان قاسمی

arsalan ghasemi 5 عکس های زیباترین پسر ایرانی

arsalan ghasemi 6 عکس های زیباترین پسر ایرانی

خوش تیپ ترین پسرهای ایرانی

arsalan ghasemi 7 عکس های زیباترین پسر ایرانی

arsalan ghasemi 8 عکس های زیباترین پسر ایرانی

عکس زیباترین بازیگر مرد ایرانی

arsalan ghasemi 9 عکس های زیباترین پسر ایرانی

arsalan ghasemi 10 عکس های زیباترین پسر ایرانی

عکس پسرهای زیبا

arsalan ghasemi 11 عکس های زیباترین پسر ایرانی

arsalan ghasemi 12 عکس های زیباترین پسر ایرانی

عکس های جدید ارسلان قاسمی

arsalan ghasemi 13 عکس های زیباترین پسر ایرانی



[ جمعه 4 مرداد 1392 ] [ 14:6 ] [ پدرام جووون ]

B.Girl 36 کلودیا زیباترین دختر دنیا

کلودیا زیباترین دختر دنیا لقب گرفته است این دختر ۱۲ ساله که اهل فرانسه می باشد نامش در رکورد های گینس به عنوان زیباترین دختر دنیا به ثبت رسیده است در ادامه تصاویری از زیباترین دختر دنیا قرار می گیرد

کلودیا زیباترین دختر دنیا

B.Girl 65 کلودیا زیباترین دختر دنیا

کلودیا زیباترین دختر دنیا

B.Girl 95 کلودیا زیباترین دختر دنیا

کلودیا زیباترین دختر دنیا

B.Girl 195 کلودیا زیباترین دختر دنیا

کلودیا زیباترین دختر دنیا

B.Girl 205 کلودیا زیباترین دختر دنیا

کلودیا زیباترین دختر دنیا

B.Girl 295 کلودیا زیباترین دختر دنیا

کلودیا زیباترین دختر دنیا

B.Girl 13 25 کلودیا زیباترین دختر دنیا

کلودیا زیباترین دختر دنیا

B.Girl 14 25 کلودیا زیباترین دختر دنیا

کلودیا زیباترین دختر دنیا

B.Girl 21 25 کلودیا زیباترین دختر دنیا

کلودیا زیباترین دختر دنیا



[ جمعه 4 مرداد 1392 ] [ 12:28 ] [ پدرام جووون ]
فانتزی و سه بعدی


عکسهای فانتزی و سه بعدی

 عکسهای فانتزی و سه بعدی

 عکسهای فانتزی و سه بعدی


 عکسهای فانتزی و سه بعدی

 عکسهای فانتزی و سه بعدی


عکسهای فانتزی و سه بعدی

*************************************************************

 



[ چهار شنبه 26 تير 1392 ] [ 13:2 ] [ پدرام جووون ]
[ چهار شنبه 26 تير 1392 ] [ 12:51 ] [ پدرام جووون ]
[ سه شنبه 25 تير 1392 ] [ 22:44 ] [ پدرام جووون ]

 

عکس های خرم سلطان بازیگر سریال حریم سلطان

**********

جهت دیدن عکس ها به ادامه مطلب مراجعه کنید

********

 

سریال حریم سلطان

*********

********

سریال حریم سلطان

********

********

سریال حریم سلطان

*********

*******

سریال حریم سلطان

********

*******

سریال حریم سلطان

***********

*********

سریال حریم سلطان

**********

********

سریال حریم سلطان

**********

*******

سریال حریم سلطان

********



[ سه شنبه 25 تير 1392 ] [ 22:29 ] [ پدرام جووون ]

 

عکس های خرم سلطان بازیگر سریال حریم سلطان

**********

جهت دیدن عکس ها به ادامه مطلب مراجعه کنید

********

 

سریال حریم سلطان

*********

********

سریال حریم سلطان

********

********

سریال حریم سلطان

*********

*******

سریال حریم سلطان

********

*******

سریال حریم سلطان

***********

*********

سریال حریم سلطان

**********

********

سریال حریم سلطان

**********

*******

سریال حریم سلطان

********



[ سه شنبه 25 تير 1392 ] [ 22:29 ] [ پدرام جووون ]

عکس های ترول

*******

********

عکس های ترول

********

*********

عکس های ترول

********

********

عکس های ترول

********

**********

عکس های ترول

********

عکس های ترول

********

******

عکس های ترول

*********

********

عکس های ترول

********

 

terol-jadid_www.jahaniha.com_

سری جدید ترول های خنده دار را مشاهده می کنید

 

ترول خنده دار و جدید

terol-jadid_www.jahaniha.com_1

ترول خنده دار و جدید

 

terol-jadid_www.jahaniha.com_2

ترول خنده دار و جدید

 

terol-jadid_www.jahaniha.com_3

ترول خنده دار و جدید

 

terol-jadid_www.jahaniha.com_4

ترول خنده دار و جدید

 

terol-jadid_www.jahaniha.com_5

ترول خنده دار و جدید

 

terol-jadid_www.jahaniha.com_6

ترول خنده دار و جدید

 

terol-jadid_www.jahaniha.com_7

ترول خنده دار و جدید

 

terol-jadid_www.jahaniha.com_8

ترول خنده دار و جدید

 

terol-jadid_www.jahaniha.com_9

ترول خنده دار و جدید

 

terol-jadid_www.jahaniha.com_10

ترول خنده دار و جدید

 

terol-jadid_www.jahaniha.com_11

ترول خنده دار و جدید

 

terol-jadid_www.jahaniha.com_12

ترول خنده دار و جدید

 

terol-jadid_www.jahaniha.com_13

ترول خنده دار و جدید

 

terol-jadid_www.jahaniha.com_14

******************************

منبع:ترول ساز

 



[ سه شنبه 25 تير 1392 ] [ 22:1 ] [ پدرام جووون ]

عکس بازیگران و همسرانشان

 

pic109_www.jahaniha.com_

مهدی پاکدل و همسرش بهنوش طبابایی

 

pic109_www.jahaniha.com_1

علیرضا اوسیوند و همسرش حمیرا ریاضی و فرزندشان

pic109_www.jahaniha.com_2

رامبد جوان و همسرش

pic109_www.jahaniha.com_3

نسرین مقانلو و همسرش و فرزندان

pic109_www.jahaniha.com_4

شیرین بینا و همسرش

pic109_www.jahaniha.com_5

نیوشا ضیغمی و همسرش

pic109_www.jahaniha.com_6

فلورا سام و همسرش

pic109_www.jahaniha.com_7

نیما فلاح و همسرش سحر ولدبیگی

pic109_www.jahaniha.com_8

محممود پاک نیت و همسرش

pic109_www.jahaniha.com_9

کمند امیرسلیمانی و برادرش سپند امیرسلیمانی به اتفاق همسرانشان

pic109_www.jahaniha.com_10

نگار عابدی و همسرش هدایت هاشمی

pic109_www.jahaniha.com_11

مهسا کرامتی و همسرش راما قویدل

pic109_www.jahaniha.com_12

مهسا کرامتی و همسرش راما قویدل

pic109_www.jahaniha.com_13

پژمان بازغی و همسرش

***************************************************



[ سه شنبه 25 تير 1392 ] [ 21:49 ] [ پدرام جووون ]
آموزش و ترفند  دور زدن قفل گوشی نوکیا


دور زدن قفل گوشی نوکیا 1200


گوشی Nokia 1200 را می‏توان یکی از قدیمی‏ترین اما در عین حال ماندگارترین گوشی‏های ساخت شرکت نوکیا دانست. این گوشی به رغم داشتن امکانات جانبی محدود، هنوز طرفداران خاص خود را دارد که از این گوشی استفاده می‏کنند. طرفدارانی که بیش از هر چیز "مکالمه" برای‏شان اهمیت دارد؛ 1200 توانایی روشن ماندن بیش 390 ساعت و بیش از 7 ساعت مکالمه را داراست. یکی از امکانات این گوشی، امکان قرار دادن رمز عبور بر روی گوشی به هنگام رفتن به حالت قفل است. به این صورت که هنگامی که گوشی Lock می‏شود و یا هنگام روشن نمودن گوشی، بایستی پسوردی 5 رقمی را وارد نمود تا بتوان از از گوشی استفاده کرد. اما این قفل را می‏توان با استفاده از ترفندی که هم اکنون قصد داریم برای شما بازگو کنیم دور زد تا بدون وارد کردن رمز عبور از گوشی استفاده نمود.


بدین منظور:
به هنگام درخواست پسورد، Back (بازگشت) را انتخاب کنید.
حال (ترفندستان) دکمه Unlock (باز کردن) را نگه دارید.
پس از 2 ثانیه پیغام * Now Press (حالا * را فشار دهید) بر روی صفحه ظاهر می‏شود.
دقت فراوان کنید این پیغام در کسری از ثانیه ناپدید می شود، در نتیجه شما باید سریع * را فشار داده و وارد گوشی شوید.
عبارات داخل پرانتز، مخصوص گوشی‏های 1200 است که از زبان فارسی استفاده میکنند.



[ سه شنبه 25 تير 1392 ] [ 21:41 ] [ پدرام جووون ]
ترفند های جالب گوشی های سامسونگ


گوشی های سامسونگ استقبال بسیار خوبی در ایران داشت, البته تا قبل از ورود گوشی های پیشرفته حال حاضر!!!یک سری کامل از کدهای مخفی گوشی های سامسونگ را برای شما قرار می دهیم...همه این کد ها امتحان شده است اما ممکن است در برخی کشور ها ( مخصوصا ایران ) بعضی از این کد ها بسته شده باشد!!!

 

#06#*

سریال نامبر گوشی ( IMEI )

#9999#*

ورژن نرم افزار گوشی

228#*#8999*

وضعیت باطری ( دما ، ولتاژ ، ظرفیت)

246#*#8999*

وضعیت برنامه

289#*#8999*

تغییر سرعت زنگ آلارم گوشی

324#*#8999*

Debug screen

367#*#8999*

Watchdog ( رمز گوشی)

427#*#8999*

Trace Watchdog ( پیدا کردن رمز گوشی)

 

523#*#8999*

تغییر میزان کنتراست صفحه تصویر ( تنها در ورژن G60L01W )

636#*#8999*

وضعیت حافظه

746#*#8999*

حجم فایل سیم کارت

778#*#8999*

اطلاعات سیم کارت

289#*#8999*

تست رینگ تون

778#*#8999*

جدول SIM Service

377#*#8999*

تصحیح EEPROM Error ( از کلیدهای جانبی برای انتخاب مقادیر cancel و ok استفاده کنید)

785#*#8999*

RTK( Run Time Kernel ) Error اگر ok را بزنید گوشی ریست میگردد.

947#*#8999*

ریست گوشی در مواقعی که گوشی بسیار هنگ کرده است.

842#*#8999*

تست ویبراتور

 

نکته :

اگر کدهای بالا در گوشی شما عمل نکرد به جای *8999 کدها ، عدد 0 را قرار بدهید. برای مثال : کد #842*8999#* تبدیل به کد #0842#* میگردد.

اگر باز هم تاثیر نکرد اینبار به جای عدد 8999 که در همه کدها مشترک میباشد عدد 9998 را قرار بدهید.3855#*2767*

Full EEPROM Reset فرمت گوشی و همچنین باز کردن قفل گوشی SGH-600 ( قفلی که شبکه فروشنده گوشی بر روی گوشی قرار داده تا با سیمکارت های دیگر قابل استفاده نباشد این کد برای کسانی مفید است که از خارج از کشور با خودشان گوشی آورده اند و با سیمکارت های اپراتور داخل کشور و یا جاهای دیگر کار نمیکند...بدون سیمکارت گوشی را روشن کنید و وقتی پیغامی مبنی بر نبودن سیمکارت مشاهده کردید این کد را وارد کنید حالا دوباره گوشی ری استارت میشود و حالا به احتمال زیاد قفل شبکه از بین رفته است.)

در این حالت سریال نامبر گوشی به 0-400044-89-447967 تغییر پیدا میکند.

2878#*#2767*

Custom EEPROM Reset

 

مدلهای: E700 , S500 , X100 , X600 , E100

All in o­ne Code *#8999*8378#

Brightness *#8999*523# تغییر روشنائی صفحه

External *#8999*3825523# تصویر صفحه دوم ( بیرونی) گوشی

List : *#2255# لیست شماره ها

AFC DAC Val : #*1200#

IMEI : #*1300# سریال نامبر گوشی

IMSI : #*1400#

7693# *# : Sleep Act/DeAct فعال کردن یا غیر فعال کردن حالت خواب (خاموش شدن نور زمینه پس از چند ثانیه که کلیدی فشرده نشود.)

Sleep variable (8) : #*7683#

Sleep mode Debug : #*7632#

Sleep mode RESET : #*7673#

L1 Sleep : #*5176#

Calibration Info : #*2256#

Data : #*2286# اطلاعات باطری

Copycat feature (Activate or Deactivate) : #*2679#

Handsfree mode (Activate or Deactivate) : #*4263# هندزفری

Half Rate (Activate or Deactivate) : #*4700# کیفیت صدای پائینتر اما مصرف باطری کمتر

BVMC Reg value : #*7352#

Sleeptime : #*8462#

Time o­n : #*2558#

EFR (Activate or Deactivate) : #*3370# فعال کردن یا غیر فعال کردن حالت کیفیت بالای صدا ( درحالت فعال، کیفیت صدا بالاتر میرود اما مصرف باطری بیشتر میگردد)

SIM : #*7462# وضعیت سیم کارت

Voltage/Frequenci (Activate or Deactivate) : #*7983#

Voltage (Activate or Deactivate) : #*7986#

Old time : #*8466#

Audio Path : #*2834#

DCS support (Activate or Deactivate) : #*3270#

Data (Activate or Deactivate) : #*3282#

Flash volume formated : #*3676#

L1P1 : #*5171#

L1P2 : #*5172#

L1P3 : #*5173#

SMS Brearer CS (Activate or Deactivate) : #*7762#

Time in L1 : #*8465#

wtls key : #*9795#

Current CAL : #*2252#

AVDDSS Management (Activate or Deactivate) : #*2836#

Dump of SPY trace : #*3877#

RSAV : #*7728# همه چیز به حالت استاندارد گوشی برمیگردد اما هیچ چیز پاک نمیشود

ARM State (None or Full Rate) : #*2677#

Software version : *#9999#

HW ver, SW ver and Build Date : *#8999*8376263# ورژن نرم افزار (سیستم عامل) و سخت افزار گوشی و همچنین تاریخ ساخت

 

HW version : *#8888# ورژن سخت افزار

HW/SW version : *#8377466# ورژن نرم افزار (سیستم عامل) و سخت افزار گوشی

Official Software Version : #*6837# ورژن سیستم عامل گوشی

locks : *#7465625# کنترل وضعیت قفل گوشی

Errors : *#8999*377#

EEPROM Reset (Unlock and Resets Wap Settings) : #*7337# ریست گوشی ( احتمالا گوشیهائی که توسط SP قفل شده اند ( اپراتورهای ارائه دهنده خدمات شبکه ) قفل شبکه شان ازبین خواهد رفت...این کد برای کسانی مفید است که از خارج از کشور با خودشان گوشی آورده اند و با سیمکارتهای اپراتور داخل کشور و یا جاهای دیگر کار نمیکند.بدون سیمکارت گوشی را روشن کنید و وقتی پیغامی مبنی بر نبودن سیمکارت مشاهده کردید این کد را وارد کنید حالا دوباره گوشی ری استارت میشود و حالا به احتمال زیاد قفل شبکه از بین رفته است)

E2P Full Reset : *2767*3855# ریست کلی گوشی اگه گوشی قاطی کرده باشد

E2P Custom Reset : *2767*2878#

E2P Wap Reset : *2767*927# ریست کلی اینترنت اگه قاطی کرده باشد

WAP Settings Reset : *2767*73738927# بازگشت به تنظیمات استاندارد اینترنت گوشی

E2P Camera Reset : *2767*226372# ریست دوربین گوشی

Accessory : #*7326# ویبراتور ( در برخی از مدلها )

MIC : #*6420# میکروفون خاموش

MIC : #*6421# میکروفون روشن

MIC : #*6422# اطلاعات میکروفون

MIC : #*6428# اندازه گیری میکروفون

Trace enable and DCD disable : #*3230#

Trace disable and DCD enable : #*3231#

RAM Dump (On or Off) : #7263867#

Messages : *335# حذف تمامی پیامهای MMS

Dump Mm file : *663867#

WAPSAR enable / HTTP disable : #*536961#

WAPSAR disable / HTTP enable : #*536962#

Serial enable / Others disable : #*536963#

Java Download Mode : #*53696#

5282#*2767* : یک روش سریع برای پاک کردن تمام بازی های جاوا بر روی گوشی

Operation Typ (Class C GSM) : #*7222#

GSM (Activate or Deactivate) : #*4760#

EGSM (Activate or Deactivate) : #*3476#

Tool : *#4777*8665# ابزار GPSR

GPRS Switching (set to: class 4, class 8, class 9 or class 10) : #*2527#

Oparation Typ (Class B GPRS) : #*7252#

Multi Slot (Class 1 GPRS) : #*7271#

Multi Slot (Class 4 GPRS) : #*7274#



[ سه شنبه 25 تير 1392 ] [ 21:34 ] [ پدرام جووون ]
درباره وبلاگ

به وبلاگ خودت خوش اومدی.به نظرت روی کدوم بخش وبلاگ بیشتر پست بذارم برای پاسخ لطفا توی نظر سنجی پایین صفحه شرکت کن.مرسی
موضوعات وب
امکانات وب


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 109
بازدید کل : 1327
تعداد مطالب : 54
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



منبع کدهای زیباسازی